‎کانال کتاب و داستان‎

کتاب و داستان

داستانک، سخنان ناب، طنز، دیالوگ ماندگار، داستان کوتاه، کتاب، سخنان اندیشمندان

داستانک، سخنان ناب، طنز، دیالوگ ماندگار، داستان کوتاه، کتاب، سخنان اندیشمندان

طنز اجتماعی 2

شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۵۱ ب.ظ

💫✨💫✨


#طنز_اجتماعی


آقا (که گوشی تلفن همراهش توی خونه جامونده بود) ، به خانمش زنگ زد و گفت :

"گوشیمو گم کردم ، چندتا قرار کاری داشتم که قرار بود با من تماس بگیرن" ...


خانمش گفت :

"ناراحت نشو ، گوشیت توی خونه جامونده .

— مهندس شهرتی ‌(شهره خانم) پیام داده ؛ ناهار بیا عشقم ، همون لباس زیری که برام خریدی رو پوشیدم ، بیا ببین !!!


— حاج سهیلی زاده (سهیلا خانم) پیام داده که ؛ 

عصر ، ساعت ۶ میام همون جای قرار همیشگی تا بریم دربند به خاطر سالگرد آشناییمون جشن بگیریم !!!


— از میناب دکتر حاجتی (مینا جون) پیام داده فردا حتمآ بری پیشش آمپول داره براش بزنی !!!


— آقای شکوهی شهرداری منطقه (شکوه خانم همسایه) پیام داده ؛ 

شب شام بری پیشش تا (به خاطر چک پاس شده اش) ازت تشکر کنه !!!


— منم دیدم سرت شلوغه و برای تحکیم خانواده تلاش میکنی ، به همه شون پیام دادم : 

"خانمم خونه نیست ، شب بیان خونه خودمون ...

عزیزم ! عاشق کار و تلاشتم . 

داداش هام و بابام ، دایی هام و عموهام هم میان کمکت کم نیاری !!! 


هر وقت مهمونی تمام شد بگو تا بیام خونه رو جمع و جور کنم ...


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی