‎کانال کتاب و داستان‎

کتاب و داستان

داستانک، سخنان ناب، طنز، دیالوگ ماندگار، داستان کوتاه، کتاب، سخنان اندیشمندان

داستانک، سخنان ناب، طنز، دیالوگ ماندگار، داستان کوتاه، کتاب، سخنان اندیشمندان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طنز اجتماعی» ثبت شده است

#حکایت 

#طنز 



زنی پسر کوچکی داشت که زیاد دزدی میکرد او را نزد شیخی برد,

شیخ برایش دعا درست کرد و گفت

ان را به کتفش ببند او دیگر هرگز دزدی نمیکند.

هنگامی که به خانه برمیگشتند پسر در راه عقب مانده بود

مادرش از او خاست سریعتر راه برود تا به او برسد.

پسر گفت: مادر دمپایی شیخ بزرگه و نمیتونم باهاش راه بروم....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۰۰
MoUSA Ra

#طنز



زن جوانی که شوهر میلیاردری داشت ، دچار سرطان کلیوی شد،

بعد از مدتی بستری از بیمارستان مرخص شد،


هنگامی که زنان همسایه و قوم خویش و دوستان جوانش  برای عیادتش می امدند در جواب همه انها که بیماری اش را میپرسیدند میگفت ایدز دارد. 


این امر توجه دخترش را به خود جلب کرد تا اینکه بعد از رفتن مهمانها از مادرش پرسید: 

مادر جان چرا به آنها میگویی ایدز داری در حالی که بیماری ات چیز دیگریست ؟ 


مادر گفت دیر یا زود مرگم فرا میرسد، 

این را گفتم تا هیچ کدام از این زنها بعد از مرگم، بفکر ازدواج با پدرتان نیوفتن …!!


گویند شیطان بعد از شنیدن این حرف در گوشه ی مجلس به خودزنی، گریه و استغفار و در آخر، سر به بیابان همی نهاد...!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۰۰
MoUSA Ra

💫✨💫✨


#طنز_اجتماعی


آقا (که گوشی تلفن همراهش توی خونه جامونده بود) ، به خانمش زنگ زد و گفت :

"گوشیمو گم کردم ، چندتا قرار کاری داشتم که قرار بود با من تماس بگیرن" ...


خانمش گفت :

"ناراحت نشو ، گوشیت توی خونه جامونده .

— مهندس شهرتی ‌(شهره خانم) پیام داده ؛ ناهار بیا عشقم ، همون لباس زیری که برام خریدی رو پوشیدم ، بیا ببین !!!


— حاج سهیلی زاده (سهیلا خانم) پیام داده که ؛ 

عصر ، ساعت ۶ میام همون جای قرار همیشگی تا بریم دربند به خاطر سالگرد آشناییمون جشن بگیریم !!!


— از میناب دکتر حاجتی (مینا جون) پیام داده فردا حتمآ بری پیشش آمپول داره براش بزنی !!!


— آقای شکوهی شهرداری منطقه (شکوه خانم همسایه) پیام داده ؛ 

شب شام بری پیشش تا (به خاطر چک پاس شده اش) ازت تشکر کنه !!!


— منم دیدم سرت شلوغه و برای تحکیم خانواده تلاش میکنی ، به همه شون پیام دادم : 

"خانمم خونه نیست ، شب بیان خونه خودمون ...

عزیزم ! عاشق کار و تلاشتم . 

داداش هام و بابام ، دایی هام و عموهام هم میان کمکت کم نیاری !!! 


هر وقت مهمونی تمام شد بگو تا بیام خونه رو جمع و جور کنم ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۵۱
MoUSA Ra

✨💫✨💫


#طنز



روزی زنی بود که سه عروس داشت،

میخواست عروس هاش رو  امتحان کنه،

ببینه کی از همه بیشتر دوستش داره...! 

وقتی از کنار حوض حیاط رد میشد، 

عمدا خودش رو داخل حوض انداخت،

تا عکس العمل  عروس بزرگش رو ببینه...


عروس بزرگ فورا تو آب پرید و مادر شوهرش رو نجات داد...

فردا صبح عروس بزرگ یک پژو ۲۰۶ جلوی در دید که روش نوشته بود: تقدیم به عروس گلم "مادر شوهرت..."


فردای آنروز همین کار رو برای عروس دومش انجانم داد،

عروس دوم هم مادر شوهر رو نجات داد و فرداش  یه پژو ۲۰۶ جلوی در خونش بود که نوشته بود: مرسی عروس گلم

" مادر شوهرت..."


نوبت به عروس کوچیک رسید.. 

مادر شوهر خودش رو داخل حوض انداخت

به این امید که عروس سوم نجاتش بده...

اما عروس سوم گفت: فدای سرم...

و مادر شوهر مرد...

فردای اون روز، عروس یه مازراتی آخرین مدل در خونه ش دید که روش نوشته بود مرسی عروس گلم...

 (پدر شوهرت)!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۵۰
MoUSA Ra