‎کانال کتاب و داستان‎

کتاب و داستان

داستانک، سخنان ناب، طنز، دیالوگ ماندگار، داستان کوتاه، کتاب، سخنان اندیشمندان

داستانک، سخنان ناب، طنز، دیالوگ ماندگار، داستان کوتاه، کتاب، سخنان اندیشمندان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلیدر محمود دولت آبادی» ثبت شده است

«ما را مثل عقرب بار آورده‌اند؛ مثل عقرب! ما مردم صبح که سر از بالین ورمی‌داریم تا شب که سر مرگمان را می‌گذاریم، مدام همدیگر را می‌گزیم. بخیلیم؛ بخیل! خوشمان می‌آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می‌آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می‌جود. تنگ‌نظریم، ما مردم. تنگ‌نظر و بخیل. بخیل و بدخواه. وقتی می‌بینیم دیگری سرِ گرسنه زمین می‌گذارد، انگار خیال ما راحت‌تر است. وقتی می‌بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایهٔ خاطرجمعی ما است. انگار که از سر پا بودن همدیگر بیم داریم! نمی‌دانم؛ نمی‌دانم چرا این‌جوری بار آمده‌ایم، ما مردم!»


#کلیدر

#محمود_دولت_آبادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۴۵
MoUSA Ra

شاید شما تعجب کنی از حرف من، ارباب؛ اما به عقیده من بیشترمردم، بیشتر وقتها دروغ می گویند. نه بیشتر مردم، که همه مردم همه وقتها دروغ می گویند! فقط وقتهایی که تنها هستند، ممکن است راست هم بگویند. اما به ندرت!چون آدم وقتی هم که تنها میشود، تنهایی اش پر است از دروغهایی که در میان جماعت و یا دیگران گفته بود. حق هم دارند که دروغ بگویند، ارباب؛ چون که حقیقت آدم را دیوانه می کند! این است که آدمها دروغ می گویند و عیبی هم نیست. چه عیبی دارد؟ وقتی همه به هم دروغ می گویند دیگر عیب این کار در کجاست؟ یک نگاه که به پشت سرم می اندازم، میبینم که در تمام عمرم دروغ می گفته ام. تمام روزها و ساعتهای عمر من پر است از دروغ. دیگران هم که به دروغهای من گوش داده اند، خودشان دروغگوهایی مثل من بوده اند. غیر از این نبوده. چطور می شود دیگران درغگو نباشند و یک عمر به دروغهای کسی مثل من گوش داده باشند و آدمی مثل من را تحمل کرده باشند ؟


#محمود_دولت_آبادی

📘 کلیدر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۴۴
MoUSA Ra

💫✨💫✨



یک بار است زندگانی. یک بار. همان 



یک بار که نسیم صبح را به سینه فرو می دهیم، همان یک بار که عطش خود را با قدحی آب خنک فرو می نشانیم، همان یک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت می کنیم، یک بار.. یک بار و نه بیشتر. بعد از آن دیگر تمام عمر را ما دنبال همان چیزها می دویم، بعد از آن دیگر تمام مدت را به دنبال همان طعم اولینِ زندگانی هستیم. در پی لذت اول. سیب را به دندان می کشیم تا طعم بار اول را در آن بیابیم،آب را سر می کشیم تا لذت رفع عطش بار اول را پیدا کنیم. در آب غوطه می زنیم تا به شوق بار اول برسیم و نسیم را می بلعیم تا نشانی از آن اولین نسیم بیابیم. زندگانی یک بار است، در هر فصل... تو چه می پنداری، ستار، تو درباره ی زندگانی چه فکر می کنی؟


شیرینی زندگانی بیش از یک بار به کام آدم نمی نشیند، اما تلخی هایش هر بار تازه اند، هر بار تازه تر....


#کلیدر | #محمود_دولت_آبادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۲۹
MoUSA Ra